دکترسیامک سعادتی؛ گلسا خیراندیش
چکیده
در تمام داستانهای اساطیری، تلاش برای یافتن بیمرگی و جاودانگی، نشاندهندۀ التهاب درونی انسان برای یگانگی با خدایان و قدرت برتر است. انسان از یکسو خواستار غوطهور شدن تمام و کمال در زندگی است و از سوی دیگر خواستار نامیرایی است؛ بهعبارتدیگر وی میخواهد هم در زمان و هم در ابدیت زندگی کند. میل به ابدیت در انسان، مبارزۀ بیوقفۀ ...
بیشتر
در تمام داستانهای اساطیری، تلاش برای یافتن بیمرگی و جاودانگی، نشاندهندۀ التهاب درونی انسان برای یگانگی با خدایان و قدرت برتر است. انسان از یکسو خواستار غوطهور شدن تمام و کمال در زندگی است و از سوی دیگر خواستار نامیرایی است؛ بهعبارتدیگر وی میخواهد هم در زمان و هم در ابدیت زندگی کند. میل به ابدیت در انسان، مبارزۀ بیوقفۀ او را با زمان منعکس میکند و حتی بیش از آن، نشانگر مبارزهای شدید است با مرگ برای فتح زندگی ابدی.در این نوشتار، شخصیتهای دینی و اسطورهای که نامیرا هستند و یا در پی آن بودهاند، بررسی خواهد شد. در اندیشۀ دینی و مذهبی: مسیح(ع)، ادریس نبی (اخنوخ)، خضر نبی و الیاس نبی (ایلیا)؛ در اساطیر ایران: پشوتن، گئونی (گیو)، توس، کیخسرو، گرشاسپ، و ضحاک؛ و در بینالنهرین: اوت ناپیشتیم نامیرا هستند. برخی شخصیتهای اسطورهای نیز در پی بیمرگی بودهاند؛ ازجمله گیلگمش و اسکندر که نتوانستند به نامیرایی برسند. عمدۀ اندیشههای اسطورهای و حتی دینی، به نامیرایی پرداختهاند. هر که خود به دنبال جاودانگی رفته، دست خالی برگشته و جان خویش را نیز در آن مسیر نهاده است؛ گیل گمش و اسکندر، به دنبال نامیرایی بودند و ساختار سفر و جستجوی آنان از جهات بسیاری شبیه هم است؛ اما بدان نرسیدند؛ اما کسانی که نامیرایی را از جانب خدا دریافت کرده اند، جاودانه اند؛ چرا که نامیرایی متعلق به عنایت خداست نه تلاش آدمی.